✍️ امیر ملکییکتا – حادثه ایلام
هنوز چند روزی از سقوط مرگبار کارگری در ایلام نگذشته بود که دوباره سناریوی تلخ و تکراری، این بار در نقطهای دیگر از شهر تکرار شد. کارگری دیگر، پدری دیگر، همسری دیگر… در دم جان داد؛ تنها به جرمِ تلاش برای لقمهای نان.
این مرگها دیگر اتفاق نیستند، تکرارند. تکرارِ بیپایانِ یک بیتوجهی مزمن؛ تکرارِ نبود ایمنی، نبود نظارت، و نبود وجدان کاری در پروژههایی که نام «عمران و توسعه» را یدک میکشند اما جان انسانها را بر خاک میریزند.
ایمنی، گویا در کارگاههای ما مفهومی لوکس شده است؛ چیزی که فقط در تابلوها و شعارها وجود دارد. کلاه ایمنی هست، اما روی قلاب آویزان است. داربستها برپا میشوند، اما نه با اصول فنی. ناظر ایمنی روی کاغذ امضا میزند، اما در عمل معلوم نیست کجاست؟ خواب است؟ یا خود را به خواب زده تا «کار» متوقف نشود؟
سؤال ساده است اما پاسخ تلخ:
چه کسی مسئول مرگ این کارگران است؟ پیمانکار؟ کارفرما؟ ناظر پروژه؟ اداره کار؟ یا همه با هم؟
وقتی هیچکس پاسخگو نیست، یعنی جان کارگر، ارزانترین کالاست.
وقتی ناظر ایمنی در محل نیست و پروژه همچنان ادامه دارد، یعنی قانون در مقابل سرمایه سر خم کرده است.
وقتی دستگاههای نظارتی فقط پس از وقوع حادثه یادشان میافتد گزارشی بنویسند، یعنی نظارت نه پیشگیرانه، که تشریفاتی است.
این چرخهی مرگ باید جایی متوقف شود.
نه با پیام تسلیت، نه با وعدهی بررسی، بلکه با نظارت واقعی، برخورد قاطع و الزام کارفرمایان به رعایت استانداردهای ایمنی.
هر کارگر که میمیرد، سندی است بر شکست سیستم ایمنی و بیمسئولیتی کسانی که وظیفهی حفاظت از جان او را دارند.
تا زمانی که جان کارگر در این کشور ارزانتر از یک پیچ و مهره باشد، این تیتر تلخ همچنان تکرار خواهد شد:
«سناریویی که همچنان جان کارگران را میگیرد.»
 
            





