12

راز شیطانی شوهرم با دوست دختر سابقش لو رفت / مبینا هم شوهر داشت

  • کد خبر : 2919
  • 18 دی 1399 - 8:32
راز شیطانی شوهرم با دوست دختر سابقش لو رفت / مبینا هم شوهر داشت

به گزارش حوادث ایلام;  زن ۳۴ ساله که از شدت خشم وعصبانیت آرام و قرار نداشت، در حالی که بیان می کرد « خیانت بر زندگی ام سایه افکنده است و امروز مشت و لگدهای همسر خیانت پیشه ام را نیز تحمل کرده ام » درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: ۱۷ […]

به گزارش حوادث ایلام;  زن ۳۴ ساله که از شدت خشم وعصبانیت آرام و قرار نداشت، در حالی که بیان می کرد « خیانت بر زندگی ام سایه افکنده است و امروز مشت و لگدهای همسر خیانت پیشه ام را نیز تحمل کرده ام » درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: ۱۷ سال قبل زمانی که به تازگی از هنرستان فنی و حرفه ای دیپلم گرفته بودم پای سفره عقد نشستم و با «فیروز» ازدواج کردم.

هنوز یک هفته از برگزاری مراسم عقدکنان سپری نشده بود که روزی خواهر شوهرم رازی را برایم فاش کرد. او گفت: « قبل از آن که به خواستگاری تو بیاییم فیروز عاشق دختری به نام «مبینا» بود، عشق هوس آلود خیابانی چشمان برادرم را کور کرده بود و بی بند و باری های مبینا را نمی دید.

 

او اصرار داشت با آن دختر ازدواج کند ولی ما نمی توانستیم این خفت را تحمل کنیم چرا که رفتارهای زننده و حتی نوع پوشش آن دختر قابل دفاع نبود. به همین دلیل همه خانواده با این ازدواج مخالفت کردند تا این که فیروز به ازدواج با تو رضایت داد. حالا هم باید به همسرت اهمیت بدهی و طوری رفتار کنی که مبینا را فراموش کند . »

 

من هم که دیگر به عقد فیروز درآمده بودم همه تلاشم را انجام دادم تا با محبت هایم عشق و صفا را برایش به ارمغان بیاورم . همه زندگی ام را وقف همسرم کردم و در انجام وظایف همسرداری هیچ گاه کوتاهی نکردم تا این که خداوند دو دختر و یک پسر به ما عنایت کرد.

 

آن ها از هوش و استعداد بالایی برخوردارند به طوری که پسر ۱۵ ساله ام هر سال شاگرد ممتاز مدرسه است و با این حال به پدرش نیز در امور تجارت و بازرگانی کمک می کند. خلاصه پایه های زندگی شیرین من از حدود یک ماه قبل زمانی به لرزه درآمد که فیروز با فراموش کردن تلفن همراهش در منزل، به محل کارش رفت. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که با شنیدن زنگ دریافت پیامک متوجه گوشی همسرم شدم اما با دیدن جمله «سلام عشقم!» درجا میخکوب شدم.

 

هنوز حیرت زده به شماره ارسال کننده پیام خیره شده بودم که همسرم هراسان وارد خانه شد و گوشی را از دستم قاپید. او در حالی که به چشمان اشک بار و چهره نگرانم نگاه می کرد پرسید: اتفاقی افتاده؟ با جملاتی غضب آلود پاسخ دادم: تو باید توضیح بدهی که چرا عشقت نگران شده است؟!

 

فیروز که فهمید همه چیز لو رفته و دیگر نمی تواند چیزی را انکار کند با بی حیایی  و پررویی مقابلم ایستاد و گفت: مبینا عشق قدیمی من است و ما فقط با یکدیگر دوست اجتماعی هستیم! مبینا سال هاست که ازدواج کرده و همسر و فرزند دارد به همین دلیل من و او گاهی با هم درد دل می کنیم و …

 

خلاصه همسرم حرف می زد اما من چیزی نمی شنیدم. «خیانت» بر زندگی ام سایه افکنده بود و من به آینده تاریک خودم می اندیشیدم و اشک می ریختم. فیروز که این شرایط را دید از من مهلت خواست تا به این ارتباط شوم پایان بدهد.

 

در حالی که فریاد می زدم ۱۷ سال برای پایان دادن به عشقی خیانت آلود کافی نبود؟ داخل اتاقم رفتم تا پسرم که دقایقی دیگر به خانه می رسید اشک هایم را نبیند. حدود یک ماه را در میان شک و تردید سپری کردم اما یک روز صبح وقتی سر میز صبحانه همسرم برای پوشیدن لباس هایش بلند شد ناگهان چشمم به همان شماره تلفن مبینا افتاد. ناخودآگاه صفحه تلگرامی او را باز کردم و تازه فهمیدم او نه تنها ارتباطش را با آن دختر قطع نکرده است بلکه در طول یک ماه گذشته پیام های زیادی بین آن ها رد و بدل شده است! دیگر نتوانستم تحمل کنم و به همسرم گفتم امروز همه ماجرا را برای شوهر مبینا بازگو خواهم کرد.

 

همان طور که او با خیانت هایش زندگی مرا به نابودی کشاند من هم آشیانه او را ویران می کنم تا معنای خیانت را بفهمد. در این هنگام همسرم با شنیدن این حرف ها به سوی من حمله ور شد و برای اولین بار مرا زیر مشت و لگدهای سنگین اش گرفت.

 

تازه متوجه شدم که او در طول این سال ها همواره با آن زن خیانت پیشه ارتباط داشته است در حالی که من خانه ام را غرق در محبت کرده بودم تا خانواده ام طعم خوشبختی را احساس کنند اما حالا به کلانتری آمده ام تا …

 

شایان ذکر است با صدور دستوری از سوی سرهنگ محمدعلی محمدی (رئیس کلانتری آبکوه) پرونده این زوج جوان توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های کارشناسی قرار گرفت تا زندگی آن ها فرونپاشد.

 

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

به نظر شما سرنوشت زندگی این دوتا زوج چه خواهد شد؟

 

برای ثبت کامنت یک ایمیل به صورت تصادفی وارد کنید

مثلا:ddvfhghvg@gmail.com

 

انتهای پیام/س

لینک کوتاه : https://hadeseilam.ir/?p=2919

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 16در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱۶
  1. طلاققققق

    • اصلا اگر ایلام بوده و واقعیت داسته چه ربطی به کلانتری مشهد داره؟ و…

  2. خاک بر سرش

  3. اه تف بش

  4. اعدام فقط

  5. واقعا این گونه مردا باید حذف کرد

  6. وووه این چه کار یخدا سه تا بچه و این کار

  7. با زندگی ش بازی کرد این مرد شیطان صفت

  8. ادم مبهوت می مونه از دست کارهای این چنین مردا

  9. و عاقبت خیانت جز فروپاشی بنیاد خانواده نیست. …

  10. چگونه دوباره در کنار هم زندگی کنند

  11. اینده سه تا بچه ها و نابود اینده این ها توسط این هوس باز

  12. تا آخر خوندم فکر کردم ایلامه
    ایلام کسی بلد نیست عشق پنهانی داشته باشه

  13. باسلام .به نظر بنده نیاید این خانواده به خاطر هوسهای گناه آلود این دو به ظاهر عاشق قدیمی که هردو هم متاهل هستند زندگی و آینده بچه هایشان را تباه کنند الان دیگر زندگی چندین نفر مطرح میباشد واز این خواهر گرامی و آسیب دیده انتظار داریم که کمی با تامل بیشتری به قضیه نگاه کنند و خودشان را تاب آور کنند که با تمرین و ممارست قابل انجام است.اصلا اینجوری فکر کنند که شاید اصلااگر متوجه این رابطه نمی شدند وضعیتشان چطور میبود؟

  14. به نظر من مرد از نظر عاطفی توسط همسرش سیر نشده مطمعنم

  15. خب عیبش چیه؟؟

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.