4

میترا در یک قدمی بی آبرویی / رامبد از مادرش چه خواست؟

  • کد خبر : 3234
  • 10 بهمن 1399 - 9:18
میترا در یک قدمی بی آبرویی / رامبد از مادرش چه خواست؟

به گزارش حوادث ایلام; به نقل از رکنا، میترا دختر ۱۶ ساله که عاشق برادر دوستش شده بود برای ازدواج و رسیدن به پسر مورد علاقه اش از خانه فرار کرد.   به گزارش رکنا، دختر ۱۶ ساله که با سروصورت زخمی همراه یک زن غریبه وارد کلانتری شده بود ،در حالی که بیان می کرد من قصد ازدواج با پسر مورد علاقه […]

به گزارش حوادث ایلام; به نقل از رکنا، میترا دختر ۱۶ ساله که عاشق برادر دوستش شده بود برای ازدواج و رسیدن به پسر مورد علاقه اش از خانه فرار کرد.

 

به گزارش رکنا، دختر ۱۶ ساله که با سروصورت زخمی همراه یک زن غریبه وارد کلانتری شده بود ،در حالی که بیان می کرد من قصد ازدواج با پسر مورد علاقه ام را دارم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: حدود ۶ماه قبل با برادر یکی از دوستانم آشنا شدم. آن روز من به منزل دوستم رفته بودم که «رامبد» را در آن جا دیدم. او به من ابراز علاقه کرد و من هم شماره تلفنم را در اختیارش گذاشتم و بدین ترتیب رابطه بین من و برادر فیروزه آغاز شد. چند بار هم به منزل آن ها رفتم و به طور پنهانی با رامبد به گشت و گذار پرداختیم. در همین حال برادرم متوجه ارتباط ما شد و موضوع را به خانواده ام اطلاع داد. از آن روز به بعد ورق برگشت و رابطه خانواده ام با من تغییر کرد.

تنبیه خواهر به خاطر دوستی با پسر

برادرم مرا مقابل چشمان پدر و مادرم کتک می زد و نمی گذاشت از خانه بیرون بروم. فیروزه که در جریان ماجرا قرار گرفته بود، موضوع ارتباط من و رامبد را برای خانواده اش بازگو کرد تا این که مادر رامبد با مادرم تماس گرفت که به خواستگاری بیاید اما پدرم به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد چون معتقد بود این عشق های خیابانی چیزی جز هوس های زودگذر نیست و این گونه ازدواج ها عاقبتی ندارد. با این حال مادر رامبد به این ازدواج اصرار می کرد درحالی که برادرم اجازه خروج از خانه را به من نمی داد. من هم تلاش می کردم به هر طریقی با رامبد ارتباط برقرار کنم. برادرم که متوجه این موضوع شده بود دوباره مرا زیر مشت و لگد گرفت و کتکم زد ،در این شرایط بود که من در یک فرصت مناسب از خانه فرار کردم و تا نیمه شب در کوچه و خیابان سرگردان بودم و به دنبال سرپناهی می گشتم تا شب را در آن جا سپری کنم. در این هنگام با رامبد تماس گرفتم و ماجرای فرارم را برایش بازگو کردم. حدود نیم ساعت بعد فیروزه و مادرش به دنبالم آمدند و مرا به خانه خودشان بردند.

نجات دختر سرگردان در خیابان از سوی خواستگار

مادر «رامبد» ابتدا با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و موضوع فرارم را به آن ها توضیح داد و امروز صبح هم به همراه مادر رامبد به کلانتری آمدیم و … در واقع نمی دانم اگر آن شب در کوچه و خیابان سرگردان می شدم چه بلایی برسرم می آمد در حالی که برادرم من و رامبد را تهدید به مرگ می کند .

شایان ذکر است با توجه به تصمیم احساسی و هیجانی دختر نوجوان و با صدور دستوری از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد مشهد) این پرونده توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های روان شناسی قرار گرفت تا دختر و پسر جوان با پیامدهای این گونه ارتباطات خیابانی و فرجام ازدواج های احساسی و عاطفی آشنا شوند.

 

انتهای پیام/س

لینک کوتاه : https://hadeseilam.ir/?p=3234

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.